من باهاتم..
ببخش که کنارت نیستم
ببخش که وارد ی دنیای دیگه ات کردم
به خدا اگه میدونستم قراره اینطوری داغون بشی از نبودنم هیچ وقت سعی نمیکردم الان باشم.. تحمل میکردم
همه چیزو ولی نمیذاشتم تو اذیت بشی
امروز که دیدمت .که دیدم انقد لاغر شده بودی.فهمیدم چقد حالت خرابه.اون وقت از من چه توقعی داری؟ توقع
داری خوب باشم؟که چشمامو ببندم و بگم میگذره ؟
اخه چرا انقد سخت گرفتی؟اینم میگذره.مثل همه وقتایی که گذشت.. انقد خودتو داغون نکن.. نذار انقد اذیت
بشم.. من دیگه مث قبل صبور نیستما.. کم میارما..دیگه اون ریحانی نیستم که قوی باشه ها.. زود میشکنم..
بس به خاطر من.. بخاطر ریحانت یا علی بگو و بلند شو. نذار حالا که وقت امتحانه خدا بگه بیا اینم از بنده ی
خوبم.. چه زود یکم سختی از با در اوردش.. باشو و به همه ثابت کن که تو
عشق قویه خودمی..

تو را نه عاشقانه
و نه عاقلانه
و نه حتی عاجزانه
که تو را عادلانه در اغوش میگیر.
عدل مگر نه ان است که هر چیز سر جای خودش باشد؟
ولی با همه ی این سختیا.. با همه ی این ناراحتیا.. این روزا ..با همه چیزش.. بهترین روزای عمرمه..چون تو..هر
چند دور.. ولی هستی..حست میکنم.. با تک تک سلولای بدنم حست میکنم.. که مال منی.. که مث خون تو
رگامی.. که وقتی فکرمم مشغول کنم باز اول و اخرش تویی..که اگه سختم شد بگم.. روزای اسودگی ام
میرسه..روزایی که شب بخوابم تو باشی .. صبح بیدار شم تو باشی.. بریم بیرون.. دست تو دست هم .. بدون
نگرانی.. بدون دغدغه و ترس از فردا..با خیال راحت.. کل جهانو بگردیم.. که همه جا باشه خاطره ای از من و تو..
سختی زیاده.. ولی می ارزه.. می ارزه به فردا و فرداها.. فقط ازت میخوام صبور باشی..و نذاری این سختی ها
مارو از هم دورمون کنه..فاصله ها مهم نیست.. مهم اینه که من از همین فاصله ام حست میکنم..مهم اینه که از
بغلم که رد میشی با همه وجود عطرتو تو ریه هام میبرم و حست میکنم..یادته اون روز اومدیتو اتاقم.. وقتی رفتی
کل اتاقم بوی تورو میداد.. بوی زندگی میداد..امسال ۵ مرداد عشقمون ۴ ساله شد..ولی فقط خدا میدونه چقد
دوست دارم.. فقط خدا.. همونی که تو رو بهم داد..
گل من.. اگه همه بدن.. اگه کسی دورت نیست.. اگه تنهایی.. بدون اینجا قلبی هست که تو همه چیزشی..که
به امید این که تورو داره روز و شب اروم میزنه..بدون با به بات میام.. حتی اگه قصدت قله ی قاف باشه..


.jpg)

مي نويسم تنها به ياد او و براي او ...